نیچه روان نژند بوده ؟پرت وپلا میگفته یعنی؟میشود ادمی اینچنین در اوج نبوغ روان نژند باشد؟عجیب است برای من که چرا یونگ می گوید نیچه در کشمش با ناخوادگاه خویش(ابر انسان )را خلق کرد ،کسی که خودنیچه بود با تمام تضاد های شخصیتی اش!
اینها را در کتاب روانشناسی ضمیر ناخوادگاه یونگ خوانده ام.
---
یادم می اید وقتی نیچه را شناختم استاد فلسفه ام گفت :حواست باشد با تعصب نیچه را نخوانی ،یادت باشد که هیچ فلسفه ای را با تعصب قبول نکنی و اگر درست به خاطر داشته باشم گفت :نیچه از سرسری خوانان بیزار است !بعدمجبورم کرد اولین کتابی را که از نیچه خوانده ام ، برایش تفسیر کنم اولین کتابی که خواندم تبار شناسی اخلاق بود !بعد از خواندن ان در دنیای نامعلومی بودم که هیچ سر و ته ای نداشت .استادم می گفت خواندن این کتاب همان قدر از ادم انرژی می گیرد که بالا رفتن از کوهان روز که قرار بود در اتاق استادم از نیچه حرف بزنم تنم میلرزید فکر میکنم هیچ چیزی در مغزم سر جای خودش نبود .در ان لحظه هوای سرد اتاق را بهانه کردم اما دلیلش را خودم بهتر میدانستم .
((چنین گفت زرتشت )) را استادم به من معرفی کرد بعد گفت این کتاب را هر وقت حوصله داشتی بخوان من هم وقتی که امتحان فوق لیسانسم را دادم مشتاقانه این کتاب را در دست گرفتم اما بعد از گذشت سه ماه از اغازش به پایان نمیر سید .نفس گیر بود کلام نیچه !
وحال بعد از گذشت 4 سال از اشناییم با او احساس میکنم نشناختمش .انقدر که وقتی یونگ میگوید روان نژند بود تنها به خودم میگویم :واقعا؟
به استادم زنگ میزنم میگویم :دکتر نیچه روان نژند بوده ؟میخندد و می گوید :نبوغ روان نژندی می اورد عزیزم .اگاهی فرارتر از انچه که باید باشد تضاد شخصیتی میاورد.اگر میخواهی انسان نرمالی باشی نباید اندیشه های فرا انسانی داشته باشی.همیشه انها که اندیشه های متفاوتی با زمانه خودشان دارند از دید انسانهای عادی اطرافشان به روان نژند ودیوانه و ساحر و...متهم میشوند.بعد میگوید :چی شده بنده کسی شده ای که حالا متوجه شدی مریض روانی بوده که سالم نبوده؟من پاسخ میدهم :نه دکتر من بنده نیچه نشده ام اصلا با فیلسوف های دیگه در نظر من هیچ فرقی نمی کنه!
دکتر:پس چی؟
من:من دارم به این فکر میکنم یعنی پیامبران هم روان نژند بوده اند ؟
دکتر :قیاست صحیح نیست دختر!
سکوت استادم مرا وادار به سکوت میکند انقدر که احساس میکنم سطحی ترین سوال ممکن را از او پرسیده ام .انقدر که جرات نمیکنم خداحافظی کنم وانقدر که بعد از این تماس احساس میکنم تمام پیامبران عالم به من خیره شده اند و از من میپرسند چرا؟
سوال بی جایی پرسیده بوده ام گویا!